روزگار جوانی

نوشته های یک جوان در روزگار جوانی

روزگار جوانی

نوشته های یک جوان در روزگار جوانی

D: ):

سلام.

آیین نامه بدون غلط قبول شدم.

ولی شهری رو رد شدم.

اما اشکال نداره! هفته بعد جبران می کنم.


از دوستان خوبم ممنونم که به یادم بودن و دعام کردن. آرزوی موفقیت می کنم برای همتون. خوش و سلامت باشید.


پی نوشت بی ربط:

باز خبری شده؟ امروز اینترنتم خیلی قاطیه! آخرش با دایل آپ وصل شدم اونم بعد از نیم ساعت شماره گیری!

غول مرحله آخر

فردا امتحان آئین نامه و شهری گواهینامه دارم. رسیدم به غول مرحله آخر. دعا کنید همین دفعه اول قبول بشم.

دنیای این روزای من

این روزها حال و هوایم آفتابی نیست. نه می توانم از روزگار خودم بنویسم و نه برای مطالبی که دوستان می نویسند و می خوانم نظر بدهم. این چند خط را هم نوشته ام برای دوستانم تا بدانند هر چند در نوشتن کم کار شده ام اما مطالبشان را می خوانم و بهشان سر می زنم.


پی نوشت:

یک ساعت طول کشید تا همین سه خط را نوشتم!


عینک؟

امروز بعد از چند ماه قلم و کاغذ به دست گرفتم تا زیر نور سفید رنگ لامپ مهتابی چیزی بنویسم. پس از چند دقیقه متوجه شدم نوشته ها را تار می بینم. فکر کنم تا چند وقت دیگر باید عینکی شوم . از وقتی هم که مادرم این موضوع را فهمیده هر وقت مرا پای کامپیوتر می بیند می گوید: شب و روز پای این کامپیوتر نشستی تا خودتو ناقص کردی!

به هیچ وجه نمی توانم خودم را با عینک تصور کنم. خدا به خیر کند این ماجرا را.

تصمیم نهایی

تصمیم گرفتم از این به بعد خبرها رو دنبال نکنم (همانطور که خیلی وقته اخبار ورزشی برام هیچ اهمیتی نداره).

می خوام از امشب به بعد نه به گودر سر بزنم و نه به فیس بوک. اکانت کلوبم رو هم که سه چهار ماه پیش غیر فعال کردم و تنها یادگاری اون همین لوگویی هست که بالای وبلاگم میخنده. یادش بخیر نقاشی امنیتی اکانتم بود.


می خوام فعالیتهام در دنیای مجازی رو محدود کنم به این وبلاگ و وبلاگی که برای معرفی نرم افزارم ساخته ام و ایمیلهای وارده از دوستان.