روزگار جوانی

نوشته های یک جوان در روزگار جوانی

روزگار جوانی

نوشته های یک جوان در روزگار جوانی

از آنجایی که ✿kahrOoOoOoOba✿ اومد و گفت تو جهنم فونتها خیلی ریز هستن! و بخاطر اینکه من نمیخوام جهنمی باشم و برای احترام به روح دموکراسی! و توجه به نظرات ملت، تصمیم گرفتم فونتهای وبلاگ رو درشت تر کنم.

یک، دو، سه، ... آزمایش می کنیم، یک، دو، سه ...

تو زندگی هیچی غیر ممکن نیست!

اگه کسی بهت گفت که نمیتونی کاری بکنی ...


(برسد به دست comix)


ادامه مطلب ...

بهشت و جهنم

روزی یک مرد با خداوند مکالمه ای داشت: «خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟»

خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف غذا بود، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر و مریض بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف غذا ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.

مرد با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: «تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است»، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف غذا روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد گفت: «خداوندا نمی فهمم؟!»، خداوند پاسخ داد: «ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!»

کشف البلاگ اسکای

بچه ها یه خطا تو بلاگ اسکای کشف کردم . با استفاده از این خطا می تونید نظراتی رو که از اول تا حالا براتون ثبت شده ببینید.


امروز وقتی تو پنل مدیریتی وبلاگم بودم و در قسمت "یادداشت جدید" (البته فرقی نمیکنه تو کدوم قسمت پنل مدیریت) روی لینک "وبلاگ" از منوی بالایی کلیک کردم. پس از ارسال درخواست توسط مرورگر و در ابتدای لود شدن صفحه (در فایرفاکس 4 وقتی دایره گردان عنوان تب سبز رنگ میشه) پشیمون شدم و دکمه stop مرورگر رو زدم. اما از اونجایی که اینترنتم زغالی بود هنوز صفحه جدید لود نشده بود و صفحه قبلی در دسترس بود. در اینجا رفتم توی قسمت "یادداشتهای منتشر شده" در کمال تعجب دیدم که در قسمت "جدیدترین نظرات" 96 نظر جدید وجود داره! (منو این همه نظر محاله!) وقتی رفتم توی قسمت "جدیدترین نظرات" همه نظراتی که از اول تا حالا ثبت شده بود قابل رویت بودند. اینم بگم که نظرات وبلاگ من بدون تایید نمایش داده میشن و در صورتی که گزینه تایید نظرات قبل از نمایش فعال باشه این اتفاق پیش نمیاد.


برای اینکه ببینید چه اتفاقی می افته وقتی وارد پنل مدیریتی وبلاگتون شدید روی لینک "یادداشت های منتشر شده" کلیک راست کنید و گزینه Copy shortcut یا copy link location یا copy link address رو کلیک کنید. حالا از منوی بالای سایت روی لینک "وبلاگ" کلیک کنید و بعد از لود شدن کامل صفحه لینکی که کپی کردید رو در آدرس بار پیست و اجرا کنید.


پی نوشت:

همین امروز بود که کلی دنبال یکی از نظرات ثبت شده گشتم و تو دلم گفتم کاشکی بلاگ اسکای این امکان رو داشت که همه نظرات رو بشه دید. الان دیدم این اتفاق افتاده! کاشکی از خدا یه چیز دیگه خواسته بودما

زرافه

داشتم با قیافه ی خیلی جدی وب گردی می کردم و مطلب می خوندم که یهو با مینیمایز کردن پنجره فایرفاکس این تصویر رو در پس زمینه دسکتاپ دیدم و باعث شد بلند بلند بخندم: