امشب میرم شاهرود تا نسخه فارغ التحصیلی رو بپیچم. از اونجایی که تو این چند وقت تقریبا هرجایی می رفتم یه جای کار می لنگیده، یه احساس بدی دارم که نکنه فردا کارم راه نیفته.
لولو به جای اینکه اون ممه رو ببره، باید بیاد این اینترنتُ ببره خیال همه رو راحت کنه.
امروز با هزار زور و زحمت یه برنامه با حجم بالا دانلود کردم. مثل همیشه برنامه رو تو یه فولدر از حالت فشرده بیرون آوردم و فایل اصلی رو پاک کردم. حالا در کمال ناباوری میبینم که فولدری که باید برنامه توش باشه خالیه. الان در حالت اغما هستم و بعدش میخوام سرم رو بکوبم به دیفال. بدبختانه فایلها ریکاوری هم نمیشن
توصیه ای از یک داغ دیده:
پاک نکنید، Shift + Del نکنید، اگه اون آشغالی ویندوز پر باشه مطمئن باشید بو نمیگیره، بذارید هر چند روز یه بار خالیش کنید.
گاهی اوقات به دست آوردن بعضی چیزا، تبدیل میشه به یه آرزوی بزرگ و دست نیافتنی برای آدم. هر روز با فکرش از خواب بلند میشه، زندگی میکنه،حسرت میخوره، حسودی میکنه و میخوابه.
تا اینکه یه روزی میبینه به آرزوش رسیده. اون چیزی که میخواست رو بدست آورده. اونقدر خوشحاله که دوست داره از ته دل داد بزنه. فکر میکنه روزهای خوبی در انتظارشه. اما یهو از خواب میپره و میفهمه چیزایی که دیده همهاش خواب بوده.